زندگی چهارپایی!

زندگی چهارپایی! خوردن و زیستن و نوشیدن و ورق جویدن برای سپری نمودن سیر متناوب زندگی! البته در صورت استفاده از خلاقیت. خلاقیتی که حداکثر در نحوه جویدن آن ورق(از بالا به پایین و یا برعکس، ساندویچی و… ) بروز خواهد کرد. والبته  تنوع ورق هایی که گاه به علت صدور قبوض رنگارنگ با وفورآن مواجهیم و گاه هنگام تحریم با کسور آن در جیب!

بالاخره هدف جویدن است. جویدن خود. جویدن مغز یک انسان. جویدن آدامس. جویدن زندگی! شب تا صبح توی رختخواب و صبح تا شب میان از خودبهتران در حال عرعر! یکی عرعرهای خوبی از خود بیرون میدهد و سی دی اش میکند و روانه بازار وآن دیگری عرعرش کلامی و مفهومی فلسفیست که کتابش کرده و در انقلاب به حراج گذاشته! در این میان کسانی نیز امثال بنده که عرعرشان به جایی نمی رسد و کسی را با این عرعرها سر سازگاری ندارد؛ ورق روزگار خورده و دم هر دکه به دنبال باطله های نیازمندی های همشهری می گردد که شب سر سفره با شوق بسیار همراه با سس فرانسوی میل کند!
گاهی عرعرمان صدایش کم است و به جایی نمی رسد  و میرویم از اداره نظارت بر “عرعرها” مجوز نشر میگیریم و خروارها عرعر روی دکه های عرعری میریزیم!
بگذریم از این زندگی چهارپایی!
آخر خدا! چرا چهار پا؟ مگر نمی دانی کفش هم گران شده؟
عرعرم را نمی شنوی؟ الو؟ خدا؟

آدم!
 لطفا به حوا بگو بگردد به دنبال سیب! بگو اینبار با تمام لذت سیب تبعید را گاز بزند. شاید زمینی دیگر برای آدمیت یافت شود!

یک دیدگاه دربارهٔ «زندگی چهارپایی!»

  1. آدم باید خودش خوش صدا باشه، وگرنه تو هر زمین دیگه ای هم که بره صداش چه چه نمیشه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.