شورش کرده اند

مقدمه: از آن روی که کار و درس و زندگی من همه در همین خانه و پشت همین اپن خاکستری آشپزخانه ام می گذرد٬ لذا ممکن است طی یک روز و حتی مورد بوده که سه روز با کسی صحبت نکنم. لذا تمام وضایف آن را محول کرده ام به انگشتانم و گوشهایم. گوشهایی که آهنگ می شنوند و انگشتانی که می نگارند آنچه که در افکارم می گذرد. خوشبختانه این سایت فیلتر است و کمتر کسی خواننده ی این مطالب است٬ مخصوصا عزیزانم. آنقدر فضای اینستاگرام را تلخ کرده بودم که مجبور به مهاجرت دوباره به این فضا شدم.
اگر شما همکنون در حال خواندن این متن هستید٬ لطفا بدون قضاوت بخوانید. می دانم که متنی که نوشته ام تمامش تاریک٬ تلخ و نا خوش است. بیشتر به نوشته ی آدمی می ماند که از ترس اینکه کفش هایش خراب شود٬ پای لخت بر روی نرده های ساختمانی ده طبقه ایستاده و به افکار دیگران بعد از فهمیدن خبر٬ فکر می کند. اما واقعیت من جور دیگری است. این شرایط گرچه همچون هزارپا بر روی وجودم چنبره زده٬ اما می دانم که می توانم از آن عبور کنم٬ صبر کنم٬ مبارزه کنم. اما افکار آدم در سرش به مانند زودپزی است که اگر بخارش را تخلیه نکنی٬ خانه ات را ویران می کند. این نوشته پیش رو همان سوپاپ هایی است که مرا تخلیه می کند. با نوشتن آرام تر می شوم.

ادامه خواندن “شورش کرده اند”